علی مع الحق والحق مع العلی

علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً
علی مع الحق والحق مع العلی

علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

حسینی شده ام...



مادرم داد به من شیر محبت اما


من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین...

پیر غلام...


شاهراهِ عشق باشد پیچ و تابش بیشتر


هر که عاشق پیشه تر حالِ خرابش بیشتر


هرکه را اندازه یِ ظرفیتش مِی میدهند


هر که شد پیر ِ خراباتی، شرابش بیشتر


حسرتی بر دل ندارد آن غلام ِ پیر که


بین روضه طی شد ایام شبابش بیشتر









پاکی مادر



ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم


این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم


اذن ورود ما به بهشت خداست اشک


ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم



ای ماه پناهم بده...

آمدم ای  ( ماه ) ! پماهم بده...






زودتر آمده ام زودتر احسان بکنی


زودتر آمده ام زودتر احسان بکنی


اول صبح نگاهی به گدایان بکنی...





قبله آنجاست ...

قبله آنجاست که اقبال دل آنسو باشد


پس اقامه به سوی کرب وبلا می بندیم ...!





در به دری...




از پیرغلامان تو آموخته ام که

در عشق پس از خون جگری در به دری هست...

برای ظهورش دعا کنیـــم.

نان وایمان ...


سفره ای از فرط نان، ایمان نداشت!

سفره ای از فرط ایمان، نان نداشت ...












"نمود" ما و "بود" ما

گویند یکی از علمای بزرگ را دیدند که در کنار جوی آبی نشسته وبلند بلند گریه میکند.

شاگردانش پرسیدند اتفاقی افتاده است؟؟ چرا اینگونه اشک میریزد وناله میکنید؟ 

شیخ با گریه گفت یکی از لات های اطراف به من کلامی گفت که مرا بهم ریخت وپریشان ساخت!

پرسیدند :آیا به شما دشنامی داد؟ فرمود :خیر

پرسیدند مگر به شما چه گفت ؟؟


شیخ پاسخ داد : آن جوان به من گفت  که ای شیخ !! من همانی هستم که همه میگویند ، آیا تو همانی هستی که مردم می گویند ؟!!


کلاهمان را قاضی کنیم وببینیم آیا واقعا ما همانی هستیم که همه می گویند ؟! یا این که  " نمود " ما بیشتر از "بود " ماست...




مقصود از این ولاء چیست ؟

مقصود از این ولاء چیست ، آیا صرفا محبت و

ارادت خاصی است که مردم باید نسبت به آن حضرت داشته باشند یا بالاتر
از این است ، مطلبی است که عن قریب درباره اش سخن خواهیم گفت فعلا
سخن ما در این است که برخلاف تصور بعضی از علمای اهل تسنن ، مفاد این‏
آیه ، ولاء خاص است نه ولاء عام . ولاء امامت و پیشوایی ، و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی ، یعنی‏ 
مقامی که دیگران باید از وی پیروی کنند ، او را الگوی اعمال و رفتار
خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند ، و به عبارت دیگر
زعامت دینی . چنین مقامی مستلزم عصمت است ، و 
چنین کسی قول و عملش سند و حجت است برای دیگران این همان منصبی است‏
که قرآن کریم درباره پیغمبر اکرم می‏فرماید :
« لقد کان لکم فی رسول الله اسوش حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر
و ذکر الله کثیرا: برای شما در ( رفتار ) فرستاده خدا پیروی ای نیکوست برای آنان که‏ 
امیدوار به خدا و روز دیگرند و خدا را بسیار یاد کنند .
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم‏غ (2).
بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید ، تا خدا شما را دوست‏
بدارد و گناهانتان را بیامرزد .
در این آیات رسول الله را الگویی معرفی کرده که مردم باید رفتار و
اخلاقشان را با رفتار و اخلاق او تطبیق دهند و او را مقتدای خویش سازند ،
و این خود دلیل عصمت آن حضرت است از گناه و خطا ، زیرا اگر خطا و
گناهی ممکن بود از او صادر گردد دیگر جا نداشت خدای متعال او را پیشوا و
مقتدا معرفی کند .
این مقام پس از پیغمبر به اهل البیت رسید و بر طبق روایتی که اکثر
علمای اهل سنت در کتب سیره و تاریخ و کتب روایت خود از قریب سی نفر
از صحابه پیغمبر نقل کرده اند اهل البیت را
به پیشوایی و امامت برگزید ، فرمود :
« انی تارک فیکم الثقلین : کتاب الله و عترتی اهل بیتی ، و انهما لن‏
یفترقا حتی یردا علی الحوض ، فلا تقدموهما فتهلکوا ، و لا تقصروا عنهما
فتهلکوا ، و لا تعلموهم فانهم أعلم منکم »
من در بین شما دو چیز ارزنده را باقی می‏گذارم : کتاب خدا و اهل بیتم‏
را آنها جدا نگردند تا در حوض کوثر بر من وارد آیند بر آنها پیشی نگیرید
که تباه شوید ، و از آنها کوتاهی نکنید که تباه شوید ، و به آنان‏
نیاموزید که از شما داناترند
در اینجا پیغمبر ، اهل البیت را درست قرین و توأم کتاب خدا قرار
می‏دهد و خدا درباره کتابش می‏فرماید :
« لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه
 باطل و نادرستی نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه نمی‏یابد . 
و اگر اهل البیت گرد باطل و نادرستی می‏گشتند ، اینچنین قرین و توأم‏
کتاب قرار نمی‏گرفتند ، و اگر همچون نبی اکرم از گناه و خطا معصوم و منزه‏
نمی‏بودند اینچنین به جای وی پیشوا و مقتدا نمی‏شدند...