وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً
وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً
شخصى خدمت جناب امام حسن علیه السّلام آمد و عرض کرد: یابن امیرالمؤ منین ! ترا قسم
مى دهم به حق آن خداوندى که نعمت بسیار به شما کرامت فرموده که به فریاد من رسى و
مرا از دست دشمن نجات دهى ؛ چه مرا دشمنى است ستمکار که حرمت پیران را نگاه نمى
دارد و خُردان را رحم نمى نماید. حضرت در آن حال تکیه فرموده بود چون این بشنید
برخاست و نشست و فرمود: بگو که خصم تو کیست تا از او دادخواهى نمایم ؟ گفت : دشمن
من فقر و پریشانى است ! حضرت لختى سر به زیر افکند پس سر برداشت و خادم خویش را طلب
داشت و فرمود: آنچه مال نزد تو موجود است حاضر کن ؛ او پنج هزار درهم حاضر ساخت
فرمود: بده اینها را به این مرد؛ پس آن مرد را قسم داد و فرمود که هرگاه این دشمن
تو بر تو رو کند و ستم نماید شکایت او را نزد من آور تا من دفع آن کنم
العبد
1394,04,09 ساعت 10:14
از امام حسن (علیه السلام) سؤال شد :
کرم چیست ؟
فرمود : بخشش پیش از خواهش و اطعام در قحطى
ندهد فرصت گفتار به محتاج ، کریم
گوش ارباب من آواز گدا نشنیدست...