ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
خانه خراب عشقم و سربارِ زینبم
دربه درمجالس سالارزینبم
این نعره ها وعربده ها بی دلیل نیست
یک گوشه از شلوغی بازار زینبم
هرکس به بیرق وعلمش چپ نگاه کرد!
با خشم من طرف شده؛ مختارزینبم
آتش بکش،به داربزن،جا نمی زنم
جانم فداش،میثم تمارزینبم
اززخمهای گوشه ی ابروی من نپرس
مجروح داغ دلبروبیمارزینبم
شکرخدای عزوجل مکتبی شدم
من ازدعای خیرعلی،زینبی شدم
غم خاضعانه گوش به فرمان زینب است
انگشت بردهان شده،حیران زینب است
ایوب دل شکسته ی با آن همه مقام
شاگرد درس صبردبستان زینب است
هرگزنگو که چادرش آتش گرفته است!
این شعله های خیمه، گلستان زینب است
اصلاًعجیب نیست شکست یزدیان
وقتی حجاب سنگرایمان زینب است
اوپس گرفت هستی خود را زگرگها
پیراهنی که مونس کنعان زینب است
امروزاگر حسینی وپابند مذهبم
مدیون گریه های فراوان زینبم
باورنمی کنم سربازار بردنت!
نامحرمان به مجلس اغیاربردنت
ازسینه ی حسین، تو را چکمه ای گرفت
ازکربلا به کوفه، به اجبار بردنت
پای سفرنداشتی ای داغدار درد !
با یک سر بریده، به اصرار بردنت
پهلوکبود! گریه کنان تازیانه ها
با خاطراتی از درودیوار بردنت
فهمیده بود شمرغرورت شکسته است
ازسمت قتلگاه علمدار بردنت
تو از تمام کوفه طلبکاربودی و...
درکوچه هاش مثل بدهکار بردنت
درپیش گریه های تو این گریه ها کم است
«سرهای قدسیان همه برزانوی غم است»
لذت سیر کردن شصت فقیر
از لذت افطار من بالاتر است!
پس با اجازه روزه را می شکنم!!!
.....
ان شاءا.. آرام و آگاه باشید همیشه..
سلام-ممنون از حضورتون