علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

علاج فراق


گفتم به بلبلی که: علاج فراق چیست؟

از شاخ گل به خاک فتاد وتپید و مُرد

دادخواهی





داد من گر ندهی دست من و دامن شب

قطره ی اشک کند کار سپاهی گاهی





دردعشق




صد بار، فلک پیرهن خویش قبا کرد

یک بار تو بی درد، گریبان ندریدی





ساغرعیش




لب او مست تلافی و، ادب مانع کام

ساغر عیش به کف، در رمضانم دادند






عشق



دل چو خالی شود از عشق، به دورش انداز

 شیشه بی‌باده چو گردید، شکستن دارد





حسن جانم




امام حسنی ام...



سوختن




روزه هایم یک به یک از عمد باطل میشوند...

طعم لبهایت مرا مشتاق دوزخ کرده است




بی عشق




بی عشق از دنیای آدم ها چه می ماند؟


تو فکر کن درس ریاضی بی عدد باشد






مجنون ولیلا ،یوسف وزلیخا...!



مجنون چه کند اگر به صحرا نرود 

یا روز و شبش به پای لیلا نرود


گفتند که دل زحسن یوسف بردار
حرفی است که در گوش زلیخا نرود