جرج جرداق مسیحی می گوید :
« آب
های عالم ؛ آب حوض ، آب استخر ، آب دریاچه ، و آب اقیانوس قابلیت تلاطم را
دارد ، ولی
چیزی که متلاطم نشد ، دریای وجود علی (ع) بود که هیچ کس و هیچ چیزی نتوانست آن را متلاطم کند »
فاصله ما با خدا خیلی کمه...
فقط به اندازه یک دعا...
پس اگه غمگین وناراحتی با یک دعا خودت رو بهش وصل کن...
در ضمن برا برآورده شدنش هم عجله نکنید ..
چون میگن : خدا دعای اون بنده اش رو که بیشتر دوستش داره دیرتر اجابت می کنه.
چون صداشو دوست داره و می خواد بنده اش صداش کنه.
باز دلتنگ حرم شده ام...باز مرغ دل هوای حرم دوست کرده...باز دود این شهر از نفس انداخت مرا...
وباز به هوای حرم کرببلا محتاجم...
سلام بر کربلا...سلام بر آخرین حد وجود...
سلام برعرش روی فرش...
یادش بخیر اربعین پای پیاده باسیل عشاق وهمراه با پرچم حسین تا کربلا... و دیدیم گنبد و ضریح را...
اما دعا می کنم شما کربلا را نبینید!!!...
آری نبینید...!!!
دعا می کنم که صاحب کربلا را ببینید و می گویم هر که دارد هوس کرببلا... نه...
هر که دارد عطش کرببلا بسم الله ...
همیشه گل، گل است و خار، خار است
سرشت مور، مور و مار، مار است
اگر صد بار آزارت دهد یار
مرنجان خاطرش را یار، یار است
سلام بر اربابان کربلا
حضرت حسین بن علی علیه السلام
حضرت قمرمنیربنی هاشم ابالفضل علیه السلام
حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام
حضرت آیتى از جمال و زیبایى بود. رخساره اش زیبا، چهره اش پرشکوه ،
اندامش متناسب و نیرومند بود که آثار دلیرى و شجاعت را به خوبى نمایان مى ساخت .
راویان او را خوبرو و زیبا وصف کرده اند و گفته اند: ((رشادت
اندام و قامت ایشان به حدى بود که بر اسب نیرومند و بزرگى مى نشست ، لیکن در همان
حال پاهایش بر زمین خط مى انداخت.
گر مه ام البنین از ناز طنازی کند//ماه از گردش فروماند قمر بازی کند
خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست
الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست
پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست
فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال
هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست
چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین
کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست
گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت
عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست
این همان مصباح دست غیب رب العالمین
این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست
چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه
پای تا سر غرق در گلبوسههای مرتضاست
با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود
این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست
سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه
خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست
قطرهای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات
ذرهای از خاک کویش درد عالم را دواست
وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد
مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست
هر چه میبینم جمالش را، نبی پا تا به سر
هرچه میخوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست
هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او
هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست
هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد
درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست
من نمیگویم، نمیگویم، خدا باشد حسین
لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست
خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است
تـا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست
اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق
دختری دارد که دست بستهاش مشکل گشاست
مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست
مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهلأتی»ست
قامتی دارد، قیامت گوشهای از سایهاش
صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست
بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین
هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست
روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است
فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟
او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی
این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست
شهریار کشور دلها «حسین بن علی»
زادۀ امالبنین فرمانـدۀ کل قـواست
آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا
گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست
گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست
هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست
اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او
میکند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست
آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است
کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست
مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام
این معما را کسی
داند که با ما آشناست
جبرئیل گهواره جنبان
امام حسین علیه السلام علامه مجلسى رحمه
الله مى گوید: در احادیث معتبر از طرق شیعه و سنى روایت کرده اند که بسیار مى شد
فاطمه علیها السلام در خواب بود و امام حسین علیه السلام در گهواره مى گریست و
جبرئیل گهواره آن حضرت را مى جنباند و با او سخن مى گفت و او را ساکت مى کرد چون
فاطمه علیهاالسلام از خواب بیدار مى شد مى دید که گهواره آن حضرت مى جنبد، وکسى با
آن حضرت سخن مى گوید، ولى فاطمه علیهاالسلام کسى را نمى دید، چون جریان امر با به
محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت حضرت فرمود: او جبرئیل است .
نیز
روایت کرده اند: چون آن حضرت در شب تا در جایى مى نشست از پیشانى و زیر گلوى آن
حضرت نور مى درخشید، زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله این دو جا را بسیار مى
بوسید.