علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

تبری...


بر دشمن مرتضی علی لعنت

علی علیه السلام


جرج جرداق مسیحی می گوید :

« آب های عالم ؛  آب حوض ،   آب استخر ،   آب دریاچه ،   و آب اقیانوس قابلیت تلاطم را دارد ،  ولی

چیزی که متلاطم نشد ، دریای  وجود علی (ع) بود  که هیچ کس  و هیچ  چیزی نتوانست  آن را  متلاطم کند »

فاصله ما تا خدا...

فاصله ما با خدا خیلی کمه...


فقط به اندازه یک دعا...


پس اگه غمگین وناراحتی با یک دعا خودت رو بهش وصل کن...


در ضمن برا برآورده شدنش هم عجله نکنید ..


چون میگن : خدا دعای اون بنده اش رو که بیشتر دوستش داره دیرتر اجابت می کنه.


چون صداشو دوست داره و می خواد بنده اش صداش کنه.


دلتنگم...


باز دلتنگ حرم شده ام...باز مرغ دل هوای حرم دوست کرده...باز دود این شهر از نفس انداخت مرا...


وباز به هوای حرم کرببلا محتاجم...


سلام بر کربلا...سلام بر آخرین حد وجود...



سلام برعرش روی فرش...


یادش بخیر  اربعین   پای پیاده   باسیل عشاق   وهمراه با پرچم حسین  تا  کربلا...  و دیدیم گنبد و ضریح را...



اما دعا می کنم شما کربلا را نبینید!!!...



آری  نبینید...!!!


دعا می کنم که صاحب کربلا را ببینید و می گویم هر که دارد هوس کرببلا... نه...




هر که دارد عطش کرببلا بسم الله ...

بخش های از کتاب خاطرات مستر همفرجاسوس انگلیسی


جهت افزایش نقاط ضعف وکاهش نقاط قدرت بین مسلمانان چه باید کرد:
١زنده کردن فریادهای قومی، سرزمینی، زبانی، نژادی و مانند اینها درمیان مسلمانها.
چنان که باید به مسلمانان سفارش کرد که به تمدن گذشته کشورهای خود و قهرمانان پیش از
اسلام توجّه کنند: همچون زنده کردن فرعونها در مصر، دوگانه پرستی در ایران، تمدن بابلی
درعراق

٢ پراکندن چهار چیز ضروری است: شراب، قمار، زنا، و گوشت خوک آشکارا یا نهانی.

3ترویج  کتاب هایی که به همکاری با یهودیان، مسیحیان، مجوس و صابئیان که در سرزمینهای اسلامی
زندگی میکنند، فرا میخواند تا این امور زنده نگه داشته شود؛ واز وزارت مستعمرات
میخواهد تا از خزانه خود برای کارمندانی که این امور را می پراکنند، حقوق مشخص نماید.
هر که توانست این امور را گسترده و همه گیرکند به او جایزه دهد و تشویق نماید. کتاب، از
نمایندگان دولت بریتانیا میخواهد که آشکار یا پنهان از این امور پشتیبانی کنند و هر اندازه
پول که لازم است هزینه نمایند تا از مجازات عاملان نشر این کارها جلوگیری شود.

4همچنین سفارش میکند از ربا به شکل گسترده ای ترویج شود؛ اینکار افزون بر آنکه اقتصاد ملّی را
ویران میکند، مسلمانان را در شکستن قوانین قرآن جرأت میبخشد. هر که یک قانون را
بشکند، شکستن دیگر قانونها نیز برایش آسان میشود. کتاب توصیه میکند که به مسلمانان
درباره ربا  گفته شود
: تنها ربای مضاعف، بر مسلمانان حرام است زیرا قرآن میگویدچندان و افزوده نخوریدو همه گونه های ربا حرام نیست.

5 پیوستگی مردم با عالمان دینی را باید کاست و برخی از مزدوران را جامه عالمان
پوشاند.
آنگاه اینان همه گونه کار بد انجام دهند تا مردم به هر عالم دینی مشکوک شوند و نتوانند دریابند
که این عالم است یا مزدور. گسیل این مزدوران به (الازهر، استانبول، نجف و آربلا) بسیار
مناسب است. یکی از راههای کاهش دلبستگی مردم به عالمان دینی گشایش مدارسی است که
مزدوران وزارت در آن کودکان را به گونه ای بپرورند که عالمان و خلیفه را دوست نداشته
باشند. بدیهای خلیفه وخوشگذرانیهای او را بازگویند؛ به آنها بیاموزند که خلیفه اموال
مردم را در راه فساد و هوسرانی خرج میکند، و او به هیچ روی همچون پیامبر نیست.
باید به سختی از حج جلوگیری آرد و از هر گردهمایی مسلمانان چون نمازِ جماعت و حاضر
شدن در مجلسهای حسین{علیه السلام}، ودسته های عزاداری؛ چنانکه باید آنها را به سختی از ساختن
مساجد، زیارتگاهها، کعبه، حسینیّه ها و مدارس بازداشت.

 6اسلام را باید دین عقب ماندگی و هرج و مرج برشماریم؛ در عقاید مردم تردید ایجاد کنیم
و پیوند مسلمانان را با اسلام سست کنیم. واپسماندگی و ناآرامی و دزدی در کشورهای
اسلامی را باید به اسلام نسبت دهیم.

7 امّا زیارتگاهها را باید به بهانه این که اینها در زمان پیامبر نبوده و بدعت است، ویران
کرد و مردم را از رفتن به اینگونه مکانها بازداشت.
باید در اینکه زیارتگاههای موجود واقعاً از آن پیامبر، امامان، و یا صالحان باشد تردید ایجاد
کرد. پیامبر در آنار قبر مادرش به خاک سپرده شده و ابوبکر در بقیع دفن شده و قبر عثمان
مشخص نیست؛ علی در بصره مدفون گردید و نجف محل قبر مغیره بنشعبه است، سر
حسین در حنانه دفن شد و مزار خودش معلوم نیست؛ در کاظمین قبر دو نفر از خلیفگان است
نه مزار کاظم و جواد{علیهاسلام} از خانواده پیامبر؛ در طوس قبر هارون است و نه رضا از اهلبیت؛
در سامرا قبرهای بنی عباس است نه هادی و عسکری و (سرداب) مهدی از اهلبیت؛ بقیع را
باید با خاک یکسان کرد  ، چنانکه باید گنبدها وضریح های موجود در همه کشورهای
اسلامی را از میان برد.

8  در نسبت خانواده پیامبر به او باید تردید افکند.

9 باید پیام بی بندوباری را در جانهای مسلمانان دمید.

هر کسکه کاری بخواهد بکند؛ نه امر به معروف واجب است و نه نهی از منکر، نه آموزش
باید به آنها گفت :«کسی را در گور  دیگری نمیگذارند» و « عیسی به دین خود، موسی به دین خود »  احکام؛
و امر و نهی به عهده دولت است نه مردم.

10 اختلافها را میتوان با افزایش بدبینی میان گروههای درگیر و نیز انتشار کتابهایی که
از این یا آن گروه بد میگوید، انبوه کرد. پول کافی هم باید برای تباهی و پراکندگی خرج
نمود.

11 نادانی را میتوان با جلوگیری از گشایش مدارس و انتشار کتابها ترویج داد.
آتش زدن کتابها، تشویق مردم به این که فرزندانشان را به مدارس دینی نفرستند  با اتهام
زدن به عالمان دینی  همه میتوانند به این هدف کمک کنند.

12 آنها را میتوان در یک حالت ناآگاهی نگاه داشت.
برای این کار باید از بهشت بسیار گفت؛ آنان را نسبت به زندگی دنیا بی مسؤلیّت نشان دهیم و
حلقه های صوفیّه را گسترش داد؛ کتابهایی را که به زهد فرا میخواند ترویج نمود؛ همچون
کتاب احیاءالعلوم غزالی، منظومه های مثنوی و کتابهای ابن عربی آندلسی.




خریدن ناز یار...

همیشه گل، گل است و خار، خار است


 سرشت مور، مور و مار، مار است


اگر صد بار آزارت دهد یار


 مرنجان خاطرش را یار، یار است

حضرات عشق...

سلام بر اربابان کربلا


حضرت حسین بن علی علیه السلام


حضرت قمرمنیربنی هاشم ابالفضل علیه السلام




حضرت علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام




السلام علیک یا قمرالعشیره یا عباس بن علی...

مولود بزرگ  
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین ، سالار بزرگوارمان ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) بود که با تولدش ، مدینه به گُل نشست ، دنیا پرفروغ گشت و موج شادى ، خاندان علوى را فراگرفت . ((قَمَرى )) تابناک به این خاندان افزوده شده بود و مى رفت که با فضایل و خون خود، نقشى جاودانه بر صفحه گیتى بنگارد.
هنگامى که مژده ولادت عباس به امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) داده شد، به خانه شتافت ، او را در برگرفت ، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در گوش راستش اذان و در گوش چپ اقامه گفت . نخستین کلمات ، بانگ روحبخش توحید بود که به وسیله پدرش پیشاهنگ ایمان و تقوا در زمین ، بر گوشش نشست و سرود جاویدان اسلام ، جانش را نواخت :((اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه )). این کلمات که عصاره پیام پیامبران و سرود پرهیزگاران است ، در اعماق جان عباس جوانه زد، با روحش عجین شد و به درختى بارور از ایمان بدل شد تا آنجا که در راه بارورى همیشگى آن ، جان باخت و خونش را به پاى آن ریخت . در هفتمین روز تولد نیز بنا به سنّت اسلامى ، حضرت ، سر فرزند را تراشید، همسنگ موهایش ، طلا (یا نقره ) به فقیران صدقه داد و همان گونه که نسبت به حسنین ( علیهما السّلام ) عمل کرده بود، گوسفندى به عنوان عقیقه ذبح کرد.
سال تولد 
برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السّلام ) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى دیده به جهان گشود.
نامگذارى 
امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) از پس پرده هاى غیب ، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دُژم : شیر بیشه ) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل ، ترشرو و پرآژنگ بود و در مقابل نیکى ، خندان و چهره گشوده . همان گونه که پدر دریافته بود، فرزندش در میادین رزم و جنگهایى که به وسیله دشمنان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وجود مى آمد، چون شیرى خشمگین مى غرّید، گردان و دلیران سپاه کفر را درهم مى کوفت و در میدان کربلا تمامى سپاه دشمن را دچار هراس ‍ مرگ آورى کرد. شاعر درباره حضرتش مى گوید:
((هراس از مرگ ، چهره دشمن را درهم کشیده بود، لیکن عباس در این میان خندان و متبسم بود)).
کنیه ها 
به حضرت عباس ، این کنیه ها را داده بودند:
1 ابوالفضل :
گوینداز آنجا که حضرت را فرزندى به نام ((فضل )) بود، او را به ((ابوالفضل )) کنیه داده بودند. شاعرى در سوگ ایشان مى گوید: ((اى ابوالفضل ! اى بنیانگذار فضیلت و خویشتندارى ! ((فضیلت )) جز تو را به پدرى نپذیرفت )).
این کنیه با حقیقت وجودى حضرت هماهنگ است و او اگر به فرض ‍ فرزندى به نام فضل نداشت ، باز به راستى ابوالفضل (منبع فضیلت ) بود و سرچشمه جوشان هر فضیلتى به شمار مى رفت ؛ زیرا در زندگى خود با تمام هستى به دفاع از فضایل و ارزشها پرداخت و خون پاکش را در راه خدا بخشید.
حضرت پس از شهادت ، پناهگاه دردمندان شد و هرکس با ضمیرى صاف او را نزد خداوند شفیع قرار داد، پروردگار رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
2 ابوالقاسم :
حضرت را فرزند دیگرى بود به نام ((قاسم ))، لذا ایشان را ((ابوالقاسم )) کنیه داده بودند. برخى از مورخان معتقدند قاسم همراه پدر و در راه دفاع از ریحانه رسول اکرم در سرزمین کربلا به شهادت رسید و پدر، او را در راه خدا فدا کرد.
القاب  
معمولاً القاب ، ویژگیهاى نیک و بد آدمى را مشخص مى سازد و هر کس ‍ را بر اساس خصوصیتى که دارد لقبى مى دهند. ابوالفضل را نیز به سبب داشتن صفات والا و گرایشهاى عمیق اسلامى ، لقبهایى داده اند، از آن جمله :
1 قمر بنى هاشم :
حضرت عباس با رخسار نیکو و تلا لؤ چهره ، یکى از آیات کمال و جمال به شمار مى رفت ، لذا او را قمر بنى هاشم لقب داده بودند. در حقیقت نه تنها قمر خاندان گرامى علوى بود، بلکه قمرى درخشان در جهان اسلام به شمار مى رفت که بر راه شهادت پرتو افشانى مى کرد و مقاصد آن را براى همه مسلمانان آشکار مى نمود.
2 سقّا:
از بزرگترین و بهترین القاب حضرت که بیش از دیگر القاب مورد علاقه اش بود، ((سقّا)) مى باشد. پس از بستن راه آب رسانى به تشنگان اهل بیت ( علیهم السّلام ) به وسیله نیروهاى فرزند مرجانه ، جنایتکار و تروریست ، جهت از پا درآوردن فرزندان رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) قهرمان اسلام ، بارها صفوف دشمن را شکافت و خود را به فرات رساند و تشنگان اهل بیت و اصحاب امام را سیراب ساخت که تفصیل آن را هنگام گزارش شهادت حضرت بیان خواهیم کرد.
3 قهرمان علقمى :
((علقمى )) نام رودى بود که حضرت بر کناره آن به شهات رسید و به وسیله صفوف به هم فشرده سپاه فرزند مرجانه ، محافظت مى شد تا کسى از یاران حضرت اباعبداللّه را یاراى دستیابى به آب نباشد و همراهان امام و اهل بیت ایشان تشنه بمانند. حضرت عباس با عزمى نیرومند و قهرمانى بى نظیر خود توانست بارها به نگهبانان پلید علقمى حمله کند، آنان را درهم شکند و متوارى سازد و پس از برداشتن آب ، سربلند بازگردد. در آخرین بار، حضرت در کنار همین رود، به شهادت رسید، لذا او را ((قهرمان علقمى )) لقب دادند.
4 پرچمدار:
از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار (حامل اللواء) است ؛ زیرا ایشان ارزنده ترین پرچمها؛ پرچم پدر آزادگان ؛ امام حسین ( علیه السّلام ) را در دست داشتند.
حضرت به دلیل مشاهده تواناییهاى نظامى فوق العاده در برادر خود، پرچم را تنها به ایشان سپردند و از میان اهل بیت و اصحاب ، او را نامزد این مقام کردند؛ زیرا در آن هنگام سپردن پرچم سپاه از بزرگترین مقامهاى حساس در سپاه به شمار مى رفت و تنها دلاوران و کارآمدان ، بدین امتیاز مفتخر مى گشتند. حضرت عباس نیز پرچم را با دستانى پولادین برفراز سر برادر بزرگوارش به اهتزاز درآورد و از هنگام خروج از مدینه تا کربلا، همچنان در دست داشت . پرچم از دست حضرت به زمین نیفتاد مگر پس از آنکه دو دست خود را فدا کرد و در کنار رود علقمى به خاک افتاد.
5 کبش الکتیبه :
لقبى است که به بالاترین رده فرماندهى سپاه به سبب حسن تدبیر و دلاورى که از خود نشان مى دهد و نیروهاى تحت امر خود را حفظ مى کند، داده مى شود. این نشان دلیرى ، به دلیل رشادت بى مانند حضرت عباس در روز عاشورا و حمایت بى دریغ از لشکر امام حسین ( علیه السّلام ) بدو داده شده است . ابوالفضل در این روز، نیرویى کوبنده در سپاه برادر و صاعقه اى هولناک بر دشمنان اسلام و پیروان باطل بود.
6 سپهسالار:
لقبى است که به بزرگترین شخصیت فرماندهى و ستاد نظامى داده مى شود. و حضرت را به سبب آنکه فرمانده نیروهاى مسلح برادر در روز عاشورا بود و رهبرى نظامى لشکر امام را بر عهده داشت ، این گونه لقب داده اند.
7 حامى بانوان :
از القاب مشهور حضرت ابوالفضل ، ((حامى بانوان (حامى الظعینه ) )) است . ((سید جعفر حلى )) در قصیده استوار و زیباى خود در سوگ حضرت به این نکته چنین اشاره مى کند:
((حامى الظعینه کجا، ربیعه کجا، پدر حامى الظعینه ، امام متقیان کجا و مُکَدَّم کجا)).
به دلیل نقش حساس حضرت در حمایت از بانوان حرم و اهل بیت نبوت ، چنین لقبى به حضرت داده شده است . ایشان تمام تلاش خود را مصروف بانوان رسالت و مخدرات اهل بیت نمود و فرود آوردن از هودجها یا سوار کردن به آنهارا به عهده داشت و در طى سفربه کربلا این وظیفه دشوار را به خوبى انجام داد.
لازم به ذکر است که این لقب را به یکى از جنگاوران و دلاوران عرب به نام ((ربیعة بن مُکَدَّم .)) که در راه دفاع از همسرش ، شجاعت بى نظیرى از خود نشان داد، داده بودند.
در میان مردم ((باب الحوائج )) است .
آنان به این مطلب یقین دارند که دردمند و نیازمندى قصد حضرت را نمى کند، مگر آنکه خداوند حاجت او را برآورده و درد و اندوهش را برطرف مى سازد و گره مشکلات او را مى گشاید. پسرم ((محمد حسین )) نیز قصد درِ خانه حضرت کرد و رفع مشکلاتش را از او خواستار شد که دعایش برآورده شد و خداوند رنج و اندوهش را برطرف ساخت .
ابوالفضل نسیمى از رحمتهاى الهى ، درِ رحمتى از درهایش و وسیله اى از وسایل اوست و او را نزد خداوند منزلتى والاست . این موقعیت ، نتیجه جهاد خالصانه در راه خدا و دفاع از آرمانها و اعتقادات اسلامى و پشتیبانى از سالار شهیدان در سخت ترین شرایط است ؛ دفاع از ریحانه رسول خدا تا آخرین مرحله و جانبازى در راه اهداف مقدسش . اینها برخى از لقبهاى حضرت است که ویژگیهاى شخصیت بزرگ و صفات نیک و مکارم اخلاق او را بازگو مى کند.
شمایل 

حضرت آیتى از جمال و زیبایى بود. رخساره اش زیبا، چهره اش پرشکوه ، اندامش متناسب و نیرومند بود که آثار دلیرى و شجاعت را به خوبى نمایان مى ساخت . راویان او را خوبرو و زیبا وصف کرده اند و گفته اند: ((رشادت اندام و قامت ایشان به حدى بود که بر اسب نیرومند و بزرگى مى نشست ، لیکن در همان حال پاهایش بر زمین خط مى انداخت.

گر مه ام البنین از ناز طنازی کند//ماه از گردش فروماند قمر بازی کند

مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام ...


خانۀ شیر خدا امشب پر از نور خداست

الـبشاره لیلۀ میلاد مصباح الهـداست


بر سر دوش نبی، شمس ولایت جلوه گر

پیش روی فاطمه، مرآتِ حسنِ ابتداست


فاطمه آورده فرزندی که در قدر و جلال

هم محمد هم امیرالمؤمنین هم مجتباست


چشم ثاراللهیان روشن به میلاد حسین

کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست


گام گامِ مقدمش، رشک گلستان بهشت

عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست


این همان مصباح دست غیب رب العالمین

این همان قرآن روی قلب ختم الانبیاست


چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه

پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست


با وجود آنکه نَبوَد رحمت حق را حدود

این نمای رحمت بی حدِّ ذات کبریاست


سبط احمد، نجل حیدر، آرزوی فاطمه

خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست


قطره‌ای از بحر لطفش چشمۀ آب حیات

ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست


وصف او باید کسی گوید که قرآن آورد

مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست


هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سر

هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست


هر سری تقدیم جانان گشت، خاک پای او

هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست


هر چه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد

درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست


من نمی‌گویم، نمی‌گویم، خدا باشد حسین

لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست


خواهـر مظلومۀ او مـادر آزادگی است

تـا قیامت بر همه آزاد مردان مقتداست


اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خلق

دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست


مادری دارد که در قرآن، خدا مدّاح اوست

مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهل‌أتی»ست


قامتی دارد، قیامت گوشه‌ای از سایه‌اش

صورتی دارد که در چشم محمد دلرباست


بازویی دارد چو بازوی امیرالمؤمنین

هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست


روز محشر ذکر کل انبیا یا فاطمه است

فاطمه گوید خداوندا حسین من کجاست؟


او بُوَد فُلک نجات و لنگرش دخت علی

این نباشد کفر اگر گویم خدایش ناخداست


شهریار کشور دل‌ها «حسین بن علی»

زادۀ ام‌البنین فرمانـدۀ کل قـواست


آنچه در عالم گنه کار است در روز جزا

گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست


گر چه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست

هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست


اینکه خنـدانیم و گریـانیم در میلاد او

می‌کند ثابت، گِل ما از زمین کربلاست


آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است

کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست


مرگ در بستر بوَد بر عاشق صادق حرام

این معما را کسی داند که با ما آشناست

جبرئیل گهواره جنبان امام حسین علیه السلام


جبرئیل گهواره جنبان امام حسین علیه السلام علامه مجلسى رحمه الله مى گوید: در احادیث معتبر از طرق شیعه و سنى روایت کرده اند که بسیار مى شد فاطمه علیها السلام در خواب بود و امام حسین علیه السلام در گهواره مى گریست و جبرئیل گهواره آن حضرت را مى جنباند و با او سخن مى گفت و او را ساکت مى کرد چون فاطمه علیهاالسلام از خواب بیدار مى شد مى دید که گهواره آن حضرت مى جنبد، وکسى با آن حضرت سخن مى گوید، ولى فاطمه علیهاالسلام کسى را نمى دید، چون جریان امر با به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله عرضه داشت حضرت فرمود: او جبرئیل است .
نیز روایت کرده اند: چون آن حضرت در شب تا در جایى مى نشست از پیشانى و زیر گلوى آن حضرت نور مى درخشید، زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله این دو جا را بسیار مى بوسید.