ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در کتاب مصابیح از تفاسیر اهل بیت علیهم السلام روایت کرده که حضرت سلیمان هدهد را در میان طیور ندید، فرمود:
چگونه است که او غایب شده است ؟
پس اگر بیاید او
را سخت عذاب مى کنم یا مى کشم چون به حضرت آمد، فرمود:
اى هدهد کجا بودى اگر حجت
و دلیلى بر من به جهت غایب شدنت نیاورى و نگویى تو را سخت عذاب مى کنم یا مى کشم
هدهد گفت :
بر تقدیر اینکه دلیل و حجتى نداشته باشم باز تو نمى توانى مرا بکشى .
گفت : براى آنکه در هر پر من به خط سریانى کلمه یا على نوشته شده و این تاج کرامت از او بر سر من است .
و بدین جهت مرا فخر بر مرغان دیگر است و دل من مملو از محبت على است .
حضرت سلیمان بسیار خوشش آمد و هدهد را پسندید و گفت : اى هدهد من نیز محبت آن ها را در دل دارم و چاکر محمد و على و اهل بیت ایشانم چونکه اعتقاد تو این است ، تو در امان هستی.