علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

شیخ النمر



صبحگاهان سرو را با تیغ وحشی، سر زدند

باغ را نامردمان از پشت سر خنجر زدند

آتش سرخ اناالحق بود بر روی لبش

مارها بر گردن حلاجمان چنبر زدند

خطبه‌های سرو تا آن دورهای دور رفت

واژه‌ها مثل کبوتر از دهانش پر زدند

پیکرم می‌لرزد و دردی خزیده در دلم

مثل اینکه با خبر شلاق بر پیکر زدند:

عاقبت شیخ النمر هم میثم تمار شد

آه! او را سر زدند و سروها بر سر زدند


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.