علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

علی مع الحق والحق مع العلی

وَ سَقــــــاهُمْ رَبُّهُــــمْ شَرابـــــاً طَــــهُوراً

پاکی مادر



ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم


این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم


اذن ورود ما به بهشت خداست اشک


ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم



ای ماه پناهم بده...

آمدم ای  ( ماه ) ! پماهم بده...






زودتر آمده ام زودتر احسان بکنی


زودتر آمده ام زودتر احسان بکنی


اول صبح نگاهی به گدایان بکنی...





قبله آنجاست ...

قبله آنجاست که اقبال دل آنسو باشد


پس اقامه به سوی کرب وبلا می بندیم ...!





در به دری...




از پیرغلامان تو آموخته ام که

در عشق پس از خون جگری در به دری هست...

برای ظهورش دعا کنیـــم.

نان وایمان ...


سفره ای از فرط نان، ایمان نداشت!

سفره ای از فرط ایمان، نان نداشت ...












"نمود" ما و "بود" ما

گویند یکی از علمای بزرگ را دیدند که در کنار جوی آبی نشسته وبلند بلند گریه میکند.

شاگردانش پرسیدند اتفاقی افتاده است؟؟ چرا اینگونه اشک میریزد وناله میکنید؟ 

شیخ با گریه گفت یکی از لات های اطراف به من کلامی گفت که مرا بهم ریخت وپریشان ساخت!

پرسیدند :آیا به شما دشنامی داد؟ فرمود :خیر

پرسیدند مگر به شما چه گفت ؟؟


شیخ پاسخ داد : آن جوان به من گفت  که ای شیخ !! من همانی هستم که همه میگویند ، آیا تو همانی هستی که مردم می گویند ؟!!


کلاهمان را قاضی کنیم وببینیم آیا واقعا ما همانی هستیم که همه می گویند ؟! یا این که  " نمود " ما بیشتر از "بود " ماست...




مقصود از این ولاء چیست ؟

مقصود از این ولاء چیست ، آیا صرفا محبت و

ارادت خاصی است که مردم باید نسبت به آن حضرت داشته باشند یا بالاتر
از این است ، مطلبی است که عن قریب درباره اش سخن خواهیم گفت فعلا
سخن ما در این است که برخلاف تصور بعضی از علمای اهل تسنن ، مفاد این‏
آیه ، ولاء خاص است نه ولاء عام . ولاء امامت و پیشوایی ، و به عبارت دیگر مقام مرجعیت دینی ، یعنی‏ 
مقامی که دیگران باید از وی پیروی کنند ، او را الگوی اعمال و رفتار
خویش قرار دهند و دستورات دینی را از او بیاموزند ، و به عبارت دیگر
زعامت دینی . چنین مقامی مستلزم عصمت است ، و 
چنین کسی قول و عملش سند و حجت است برای دیگران این همان منصبی است‏
که قرآن کریم درباره پیغمبر اکرم می‏فرماید :
« لقد کان لکم فی رسول الله اسوش حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر
و ذکر الله کثیرا: برای شما در ( رفتار ) فرستاده خدا پیروی ای نیکوست برای آنان که‏ 
امیدوار به خدا و روز دیگرند و خدا را بسیار یاد کنند .
قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم‏غ (2).
بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید ، تا خدا شما را دوست‏
بدارد و گناهانتان را بیامرزد .
در این آیات رسول الله را الگویی معرفی کرده که مردم باید رفتار و
اخلاقشان را با رفتار و اخلاق او تطبیق دهند و او را مقتدای خویش سازند ،
و این خود دلیل عصمت آن حضرت است از گناه و خطا ، زیرا اگر خطا و
گناهی ممکن بود از او صادر گردد دیگر جا نداشت خدای متعال او را پیشوا و
مقتدا معرفی کند .
این مقام پس از پیغمبر به اهل البیت رسید و بر طبق روایتی که اکثر
علمای اهل سنت در کتب سیره و تاریخ و کتب روایت خود از قریب سی نفر
از صحابه پیغمبر نقل کرده اند اهل البیت را
به پیشوایی و امامت برگزید ، فرمود :
« انی تارک فیکم الثقلین : کتاب الله و عترتی اهل بیتی ، و انهما لن‏
یفترقا حتی یردا علی الحوض ، فلا تقدموهما فتهلکوا ، و لا تقصروا عنهما
فتهلکوا ، و لا تعلموهم فانهم أعلم منکم »
من در بین شما دو چیز ارزنده را باقی می‏گذارم : کتاب خدا و اهل بیتم‏
را آنها جدا نگردند تا در حوض کوثر بر من وارد آیند بر آنها پیشی نگیرید
که تباه شوید ، و از آنها کوتاهی نکنید که تباه شوید ، و به آنان‏
نیاموزید که از شما داناترند
در اینجا پیغمبر ، اهل البیت را درست قرین و توأم کتاب خدا قرار
می‏دهد و خدا درباره کتابش می‏فرماید :
« لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه
 باطل و نادرستی نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه نمی‏یابد . 
و اگر اهل البیت گرد باطل و نادرستی می‏گشتند ، اینچنین قرین و توأم‏
کتاب قرار نمی‏گرفتند ، و اگر همچون نبی اکرم از گناه و خطا معصوم و منزه‏
نمی‏بودند اینچنین به جای وی پیشوا و مقتدا نمی‏شدند... 

ولاء اثباتی خاص


ولاء اثباتی خاص ، ولاء اهل البیت ( علیهم السلام ) است . در اینکه‏
پیغمبر اکرم مسلمانان را به نوعی ولاء نسبت به خاندان پاک خود خوانده و
توصیه نموده است جای بحث نیست ، یعنی حتی علمای اهل تسنن در آن بحثی‏
ندارند آیه ذوی القربی ( « قل لا اسئلکم علیه اجرا »)  ولاء خاص را
بیان می‏کند آنچه در حدیث معروف و مسلم غدیر نیز آمده است که با این‏
عبارت است : " « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » " خود بیان نوعی از
ولاء است .

آیه کریمه : " « انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون‏
الصلاش و یؤتون الزکاش و هم راکعون »
همانا ولی شما فرستاده اش و آنان که ایمان آورده اند که نماز را به پا می‏دارند و زکات‏
را در حال رکوع ادا می‏کنند ) به اتفاق فریقین در مورد علی ( ع ) نازل‏
گشته.در اسلام به نوعی ولاء توصیه شده است که اثباتی و 
عام است و آیه کریمه " « المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض » "
ناظر به آن نوع از ولاء است .
اکنون می‏گوییم آیه کریمه " « انما ولیکم الله »" مطلب را به شکلی‏
بیان می‏کند که عمومیت بردار نیست و به هیچ وجه نمی‏توان احتمال داد که‏
این آیه نیز درصدد بیان ولاء اثباتی عام است ، زیرا قرآن در اینجا درصدد
بیان یک قانون کلی نیست ، نمی‏خواهد استحباب یا وجوب ادای زکات در
حال رکوع را بیان کند و به عنوان تشریع یک مندوب یا یک فریضه اسلامی ،
جعل قانون کند ، بلکه اشاره است به عمل واقع شده ای که فردی در خارج‏
انجام داده و 
اکنون قرآن عمل را معرف آن فرد قرار داده و به نحو کنایه ، حکمی را که‏
همان ولایت خاص است اثبات می‏کند این سبک سخن که یک حادثه شخصی مربوط
به فرد معین به لفظ جمع بیان شود در قرآن بی‏نظیر نیست ، مثلا می‏فرماید :
« یقولون لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل »( 1 ) .
می‏گویند اگر به مدینه برگشتیم عزیزتر ، خوارتر را بیرون می‏کند .
در اینجا نیزقرآن به داستان واقع شده ای اشاره کرده ، می‏فرماید : "
یقولون " ( می‏گویند ) با اینکه گوینده یک نفر - عبداللهبن ابی - بیش‏
نبوده است ، کما اینکه در عرف امروز ما نیز این مطلب متداول است ،
می‏گوییم : می‏گویند چنین و چنان ، با اینکه گوینده یک نفر بیش نیست .
زکات دادن در حال رکوع یک کار معمولی برای مسلمانان نبوده است تا
بگوییم قرآن همه را مدح می‏کند و " ولایت " را - به هر معنایی که بگوییم‏
- برای همه اثبات می‏کند خود این مطلب شاهد زنده ای است بر اینکه مورد
آیه ، شخصی و خصوصی است ، یعنی یک کسی بوده که در حال رکوع و در حال‏
عبادت از بندگان خدا نیز غافل نبوده و چنین کاری را کرده است و اکنون‏
قرآن می‏فرماید او نیز همچون خدا و رسولش ولی شماست پس سخن از شخص‏
معینی است که او نیز مانند خدا و رسول ، ولی مؤمنین است و مؤمنین باید
ولاء او را بپذیرند . ...